عاشقانه های منو مامان جونت

ساخت وبلاگ
رفتیم قشم بگذریم که ....تو راه برگشت با قطار توی واگن گشنمون شد ، رفتیم ایستگاه شهر بابک و ساندویچ سرد خریدم ارمیا هی نمی‌خورد ، یهو ساندویچ و انداخت و گفت من غذای پدر مادر فقیرو نمی‌خورم آخرش گفت میخورم ولی یادتون باشه از عالم و آدم فقیر ترید عاشقانه های منو مامان جونت...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1402 ساعت: 19:30

تموم وجودم سلام پسر قشنگ من انقدر توی ساز زدن حرفه ای شدی که جان مریم ،گل گلدون و.... دو ماهه تصمیم گرفتم دیگه خودم باهات پیانو کار کنم خوب پیش میریم ، خوانندگی روی آهنگ و ترانه هم دارم باهات کار میکنم ، دیروز که بردیمت دندون پزشکی و موقع بی حس کردن دندونت میگفتی آآآآع ، سالها از عمر من کم شد .بهت گفتم بابا دیدی زندگی گاهی درد کشیدن هم داره ،ادم که درد می‌کشه بزرگ تر میشه ، تو بهترین پسر دنیایی توی همه چی بهت افتخار میکنم همیشه ،قرارمون هر شب قبل خواب بقل باباست ، کاش هیچی یادت نره .... عاشقانه های منو مامان جونت...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1402 ساعت: 15:48

 از سخنان گوهر بار ارمیا بابا به ایندگان،

و اما بعد 

من خودم حذوم شربته!!!!!!

،هرچی و میخام خذو کنم شربت میخورم 

ارمیا در مغازه : بین لپ لپ کوچیک و بزرگ،

کوچیک انتخاب کردیم

مامان بنظرت ما فقیریم !!!

عاشقانه های منو مامان جونت...
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 136 تاريخ : پنجشنبه 5 آبان 1401 ساعت: 4:31

برای بابا جونش میخاستیم ویلچر بگیریم چون چند وقت قبل سکته مغزی کرده بود ،

گیر داد منم میخام‌ بهش گفتیم به بچه ها نمیدن که ،

بعدم تو سالمه 

افاضات آقا ارمیا : رنگ بزنیم بگین یه خاله افسانه داریم فلجه تا بهمون بدن .... عاشقانه های منو مامان جونت...

ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 117 تاريخ : پنجشنبه 5 آبان 1401 ساعت: 4:31

مامان همه سگ دارن باغ دارن ما فقط یه بچه داریم (خودشو میگه) چند وقتی گیر داده براش سگ بخریم عاشقانه های منو مامان جونت...
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 123 تاريخ : پنجشنبه 5 آبان 1401 ساعت: 4:31

ارمیا قند و نبات بابا'>باباامروز یه اتفاقی افتاد که ساعت ها خندیدیم و کیف کردیم ازت رفته بودیم کرج خونه مامانت جون کرجی (مامان جون سه را)دم دمای ظهر بود که صدای تعزیه و طبل و دوهل از کوچه بغلشون میومد و تو مشتاق بودی که ببینی چه خبر و گیر سه پیچ که بریم ببینیم یهو من اومدم وسط و با هیجان تمام گفتم آخه میدونی اونجا چه خبرکه هی میگی بریم بریم.... چند نفر کلاس گذاشتن و لباس جنگی پوشیدن و شمشیر بدست دارن با هوار و داد حرف ميزنن، شمشیر میخوره بهم و میدون و از این ور به اون ور میرن و هیاهو و....خلاصه کلی شلوغش کردم که بیخیال شه چشاش از تعجب گرد شده بود مثل همیشه که خیلی تعجب میکنه چشاش گرد میشهمامانم اومد وسط ماجرا و گفت ببرش ببینه دلش میخاد و بعدم مامان فرزانه و ابجی فاطمه و فریما یهو وسط این همه حرف بریم نریم  گفت کاش تانک داشتیم با تانک میرفتیم اگه تانک داشتیم میومدم عاشقانه های منو مامان جونت...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 145 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:54

عسل مسل بابا امروز اولین نصف آهنگشو

GGC

GGC

GGCC

BAB

در همین حد 

با بلز نواخت، 

و دنیای موسیقی رو در یک شک فرو برد، از این پس دنیا رو به دو قسمت قبل از بلز زدن ارمیا و بعد از بلز زدن ارمیا تقسیم میکنم،

آفرین پسر قشنگم با پشت کار و علاقه به پیانویی که ازت سراغ دارم، تو روزی بهترین پیانیست تاریخ جهان میشی و منو مامانت بهت افتخار می‌کنیم،

برو دارمت...... 

عاشقانه های منو مامان جونت...
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 187 تاريخ : شنبه 10 ارديبهشت 1401 ساعت: 11:54

تولدت مبارک قشنگ بابا  امسال سه تا تولد برات گرفتیم، و کلی کادو، کلی کیف کردی از کادوهات البته کادوهایی که اسباب بازی بودن، این روزا بخاطر کرونا خیلی تو خونه میمونیم تقریبا 8 ماهه که کرونا اومده و من عاشقانه های منو مامان جونت...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت: 20:56

پسر قشنگ بابا شبا موقع خواب به مامانت میگی 

مامان 2 تا سوال باهات دارم 

انگشتاتم بالا میگیری و میگی

یک کمرمو بخارون

دو قصه بگو

به نقاشی علاقه ای نشون ندادی تا الان، ساز و زبان رو دوسداری و لذت میبری از یادگیری زبان، منم همه تلاشمو میکنم یاد بگیری،

این روزا توی اف های کاری منو مامانت میریم کرج و تو و اوینا و فریما میترکونید حسابی از بس بازی میکنید و میدوییدی توی خونه، بعد 2 روزم بیهوش میاریمت تهران تو بغل. 

جیگر بابا و مامانی 

عاشقانه های منو مامان جونت...
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 198 تاريخ : دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت: 20:56

شیطون بلای بابا سلام، خودم یه تنه فدای این حجم از شیطونیت بشم که یه روز در میون مامانت زنگ میزنه و از دست شیطونی هات میگه من کجا فرار کنم.....!چه خوب که همه کلمات و جمله ها رو انقدر دقیق و قشنگ میگیهم عاشقانه های منو مامان جونت...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های منو مامان جونت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8pesaramermia9 بازدید : 212 تاريخ : سه شنبه 22 مرداد 1398 ساعت: 23:06