رفتیم قشم بگذریم که ....تو راه برگشت با قطار توی واگن گشنمون شد ، رفتیم ایستگاه شهر بابک و ساندویچ سرد خریدم ارمیا هی نمیخورد ، یهو ساندویچ و انداخت و گفت من غذای پدر مادر فقیرو نمیخورم آخرش گفت میخورم ولی یادتون باشه از عالم و آدم فقیر ترید , ...ادامه مطلب
دارم باهات انگلیسی کار میکنمو با هر چیزی که یاد میگیری هممون حسابی میخندیم و کیف میکنیم، پسر بابا دوتا فن mma هم بهت یاد دادم که تا منو میبینی میگی بابا بیا بهت فن بزنم و منو میزنی تا بیافتم زمین و دستامو میزاری رو هم و بعدشم میگی بابا ببین قوی شدم و ماهم برات دست میزنیم . امیدوارم این شادیهای ساده ات همیشگی باشه ..... , ...ادامه مطلب
امروز نوبت واکس پسرمه از صبح که پاشدیم بهت استامینفن دادیم تا موقع واکسن زدن کمتر دردت بیاد، با این حال وقتی بردیمت زدی زیر گریه و مامانتم که حالا گریه نکن کی گریه کن ای دادبیداد..... ولی اینم بگم که اين روزا تازه داری یاد میگیری وقتی به پشت میخابونیمت با کلی زور و اعه اعه گفتن برگردی روی شکم و دل همه رو با این کارات و خنده هات آب کنی خلاصه این روزا اينه که کافیه دو دقیقه آروم باشی و بخندی تا همه بريزن سرتو عکس سلفی بگيرن باهات آهنگ مورد علاقت شالاپ شولوپ آب بازی عروسک چرا و لالایی عروسکی چرا. راستی چند وقتيه ديگه نه نو ديگه جواب نميده و میزاریمت توی پتو و تکونت ميديم تا بخابی.... + ,بهمن ...ادامه مطلب
پسر یک و یدونم صبح ساعت 8 که از خواب نازش پاشد. آقایی شد مثال زدنی خوردنی بابا ديگه گریه نمیکنه و شبا و روزا ماه شده وقتی کرج رفتیم همه تعجب کردن و کلی همگی عاشق ترش شدن زندکی قشنگ بابا مثل ماهه و چند روزيه تازه داریم لذت پدر مادر شدن رو میبریم، + نوشته شده در شنبه بیست و هشتم اسفند ۱۳۹۵ساعت 16:0 توسط پدر | ,بهمن ...ادامه مطلب