10 شهریور 97

دیروز از سفر به ملایر برگشتیم، سه تا داداشا و خانواده و مامان، ارمیا یهو تو این سفر 30 درصد به شیطونیاش اضافه شد و 80 درصد زبونش برای جمله گفتن باز شد، تقریبا همه حرفارومیزنه و شیرین زبونیش باعث شده فقط دهنشو باز کنه تا همه قربون صدقش برن، جیگر بابایی

هربار ازش میپرسم داری چکار میکنی میگی دارم شیییتونی میتونم، میگی پنکه میکخه،, وقتی سرخاک باباجونش رفتیم هی میگفت باادون اینجا خابیده، میخام برم نماز بخونم بوس کنم....